در اين مقاله مشتري، اهميت مشتري، برخورد با مشتری، منافع دريافتي مشتري، انتظارات مشتري و رويكرد سازمان به مشتري مورد بررسي
قرار مي گيرد.
مقدمه:
موضوع «برخورد با مشتری» یک موضوع کاملا ًمهم است؛ چون به بیانی، محوری ترین مورد، در طول و عرض برنامه های بازاریابی نیز
مقوله ای به نام «مشتری» است. رمز موفقیت بازاریابان بزرگ، کیفیت رفتار آنها با مشتری
است. یکی از تعاریف بازاریابی می تواند «هنر جلب رضایت مشتری برای انتخاب، خرید و تکرار
خرید یک کالا یا خدمت» باشد.در عرصه بازارهای رقابتی امروز که بیش از پیش حق
انتخاب و چانه زنی و قدرت تصمیم گیری مشتریان برای خرید و انتخاب خدمت و کالا
افزایش یافته و این افزایش سیر صعودی نیز دارد باید برخورد مناسب با مشتری و حفظ
مشتری را در الویت قرار دهیم و برای حفظ موقعیت شرکت و یا بازار خود هر روز بیشتر
از قبل بر آگاهی خود در مورد مشتریان و علایق آنها بیافزاییم.تا علاوه بر داشتن
مشتریان وفادار و مناسب ، بتوانیم آنها را در این بازارهای رقابتی حفظ کنیم.
مسئلۀ اصلی که می بایست بر روی آن تمرکز کنیم، این است: «چگونه می توانیم با مشتریان
برخورد مناسبی داشته باشیم؟ به طوری که بتوانیم به نتایج مورد دلخواه دست یابیم».
چگونه می
توانیم با مشتریان برخورد مناسبی داشته باشیم؟
برای داشتن برخورد مناسب با مشتری می بایست که 4 اصل را مورد توجه و عمل قرار
دهیم:
1- شخصیت مناسب
2- شناخت مناسب
3- خدمت مناسب
4- رفتار مناسب
شخصیت مناسب: آیا همۀ افراد می
توانند بازاریاب باشند؟ این سؤال را می توان به شکل دیگری نیز مطرح نمود: آیا همۀ افراد می
توانند جراح یا نجار یا مهندس باشند؟
به عقیدۀ برخی از افرادی که به بازاریابی علاقه ای افراطی دارند ،همۀ افراد به
نوعی بازاریابند؛ چون در طول زندگی و در روابط و مناسبتهای متعدد از مهارتهای بازاریابی
استفاده می کنند.
ولی واقعاً نمی توان همۀ افراد را
بازاریاب دانست. مثل اینکه، همۀ ما می دانیم که در حین ابتلا به سرما خوردگی
باید از خوردن بستنی پرهیز نمود ولی با دانستن این عمل، همۀ ما پزشک
نیستیم. بنابراین، بازاریابی هم مثل مشاغل دیگر، شخصیت، توان و دانش منحصر به خودش
را می طلبد؛ در نتیجه هر کسی نمی تواند بازاریاب باشد مگر آنکه از شخصیت، توان و دانش
بازاریابی برخوردار باشد. بنابر همان مثال پیشین، اگر کسی بخواهد شغل پزشکی را برای
خود انتخاب کند، باید دروس پزشکی را در دانشگاه درک کند، توان پزشک بودن را به دست
بیاورد و سپس شخصیت پزشکی پیدا کند. کسی که با دیدن یک قطره خون از هوش می رود، چگونه
می تواند یک جراح قلب باشد؟!
شخصیت، ترکیبی از رفتار درونی و بیرونی یک انسان است که به صورت یک سلسله
رفتارهای قابل رؤیت و بررسی نمود می یابد. بر این اساس می توان شخصیت افراد را برحسب
شغل آنها نیز دسته بندی نمود.
بازاریابی،
شغلی مناسب برای کسی است که شخصیت بازاریابی داشته باشد. شخصیت شغلی، امری اکتسابی
است؛ یعنی می توان شخصیت متناسب با یک شغل را به دست آورد؛ یعنی می توان بازاریاب شد.
شخصیت یک فرد بازاریاب، در فرم ایده آل، نکات فراوانی برای توجه و بررسی دارد
که به برخی از آنها اشاره می کنم:
- برون گرایی
-اهل تعامل و ارتباط
-قدرت بیان مناسب
- قدرت نفوذ و تأثیر گذاری
- نظم
- تمایل بالا به یادگیری
- درک مناسب شکست و ناکامی
-پشتکار و تلاش فراوان
- هوش و تفکر بالا
- تعادل
- تشنگی برای جذب موفقیت و ...
تمام موارد بیان شده به دلیل علاقه و جهت گیری شخصی نیست؛ اینها همه مواردی
هستند که موفقیت در بازاریابی را تضمین می کنند.
اگر کسی در حال حاضر از شخصیت مناسبی برای بازاریابی برخوردار نیست، می بایست
این شخصیت را کسب کند و خود را مشغول به دست آوردن آن بنماید. بازاریاب از ذهن و رفتاری
مناسب برای بازاریابی برخوردار است.
شناخت مناسب: فرد پزشک چرا قبل از درمان، بیمار خود را
ویزیت می کند؟ برای اینکه بتواند راه درمان را تشخیص بدهد. او نمی تواند داروی آنتی
بیوتیک را برای کسی که از درد معده رنج می برد، تجویز کند.
شناخت مشتری یعنی شناخت نیاز، خواسته و سبک ارتباط با او. بدون شناخت مشتری
چگونه می توان با او ارتباط بازاریابی برقرار نمود؟ مثلاً شرکتی که مشکل پرداخت حقوق
کارمندان خودش را دارد، چه نیازی به تبلیغ در یک پیک محلی دارد؟ اگر بدون شناخت کافی
به جلسات بازاریابی برویم، و همه چیز را به دستان شانس و اتفاق بسپاریم، کاری به غیر
اذیت کردن مشتری و خودمان صورت نمی دهیم. باید بدانیم چه چیزی را به چه کسی و با چه
روشی بدهیم.
خدمت مناسب: اجازه بدهید از همان مثال گذشته استفاده
کنم. یک پزشک خوب و حرفه ای کسی است که داروی مناسب برای درد مناسب تجویز کند تا در
نتیجه، آن درد برطرف شود. بر این اساس، بازاریاب خوب نیز کسی است که محصول یا خدمت
مناسب را برای برطرف نمودن خواسته یا نیازی از مشتری به او پیشنها بدهد تا با استفاده
از آن، مشتری نیاز یا خواسته خود را برطرف نماید. دقیقاً به همین علت است که همیشه
و همیشه به بازاریابان و فروشندگان محترم توصیه می کنم که نسبت به کالا یا خدمتی که
می خواهند به دیگران پیشنهاد بدهند، با خودشان کنار بیایند. حتی اگر شما جزو افراد
فوق توانمند در بازاریابی باشید، وقتی محصول یا خدمت نا مناسبی را به مشتری ارائه دهید،
دارید اعتبار حرفه ای خودتان را ارّه می کنید. مواظب باشید که مشتریان شک را بو می
کشند و از آن فرار می کنند. اگر چشمانتان از برق اطمینان نسبت به کیفیت کاری که می
کنید، ندرخشد، بازاریابی شما با موانع فراوانی روبرو خواهد شد.
برای اینکه به یک راه حل فوری در این خصوص برسید، از خودتان بپرسید که این
محصول یا خدمتی را که دارم به دیگران عرضه می کنم، خودم و خانواده ام نیز مورد استفاده
قرار می دهیم؟ چرا؟
مصداق این شعر حافظ که می گوید:
«واعظان که این جلوه در محراب و منبر می کنند چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند» نباشیم!
رفتار مناسب: هر شغلی رفتار مهارتی متناسب با خودش را
دارد. بازاریابی هم از این قاعده مستثنی نیست. رفتار حرفه ای برای یک شغل، نمود بیرونی
بخشی از رفتار است که به آن شغل و شرایط حاکم بر آن بستگی دارد. رفتار و شخصیت بسیار
به هم مربوط هستند ولیکن شخصیت، بیشتر از رفتار شغلی، جنبۀ شخصی و درونی
دارد.
رفتار مناسب بازاریابی به دو پیش نیاز محتاج است:
1- شخصیت
2- شناخت و دانش
برای برخورداری از رفتار حرفه ای بازاریابی، راهی به غیر از کسب دانش و مهارتهای
لازم را نداریم. مجهز بودن به رفتار بازاریابی مهمترین ابزار کاربردی در این حرفه است.
رفتار، مجموعه ای از کنشها و واکنشهاست. اکتساب رفتار حرفه ای بازاریابی از
طریق آموزش و روشهای متعدد یادگیری امکان پذیر است. هدف رفتار حرفه ای، کسب موفقیت
در مسیر یک شغل است.
رفتار حرفه ای یک بازاریاب ویژگی های بسیار فراوانی دارد، از قبیل:
- اعتماد به نفس بالا
- صداقت/ جرأت
- احترام به خود و دیگران
- رعایت فرهنگها و هنجارها و ...
تمام آنچه که بیان شد، باعث می شود که ما در برخورد با مشتری در جریان یک
بازاریابی بتوانیم روی موفقیت خود حساب باز کنیم. این مهم نیست که شغل ما بازاریابی
است یا نه، بلکه مهم این است که آیا ما می خواهیم با فردی به نام مشتری روبرو شویم
یا نه؟ حتی اگر مهندس ساختمانی هستید که می خواهد برای پروژه اش تأییدیه هیئت مدیره
را بگیرد، بهتر است که به رفتار بازاریابی مجهز شوید!
یکی از ملاکهای مهم در بازاریابی این است که همیشه حق را با مشتری بدانیم.
در دنياي رقابتي امروز شرکت هايي
موفق هستند که بتوانند ارزشهاي بيشتري براي مشتريان به وجود بیاورند.
مشتريان امروزه خواهان عرضه فرآورده با کيفيت برتر،
خدمات بيشتر، سرعت بالاتر، همخوان و متناسب با نيازهاي خود، قيمت مناسب تر و تضمين
کارآمد هستند، لذا بنگاه بايد بررسي کند که ضمن سودآوري ، کداميک از خواست هاي گوناگون
مشتريان را مي تواند برآورده کند. شرکت هايي که فلسفه بازاريابي را پذيرفته اند، يعني
مشتري و جامعه را مدنظر داشته و محور عمليات قرار داده اند، در تلاش براي به وجود آوردن
و افزايش مداوم ارزش مشتري هستند.
عوامل متعددي در ارتقاي ارزش مشتري موثر هستند؛ مثل کيفيت ، خدمات ، سرعت
و... يکي از عوامل بودجه اي در توليدات محصول ، رضايت مشتري است که با ارزش دريافتي
از سوي مشتري ارتباط دارد. مشتريان ارزشهايي را که از شرکتهاي مختلف مي توانند دريافت
کنند با هم مقايسه کرده ، شرکتي را انتخاب مي کنند که بنا به نظر آنها، ارزش بيشتري
به ايشان ارائه کند.
شايد به ظاهر، مشتريان نتوانند فرآيند مقايسه اي فوق را به زبان بياورند ولي
حتما اين مقايسه در ذهن آنها صورت مي گيرد و وقتي تصميم به خريد از محصول شرکت يا مغازه
خاصي مي گيرند، به اين نتيجه رسيده اند که ارزش آن نسبت به ساير محصولات موجود بالاتر
است.
منافع دریافتی از سوی مشتریان
مشتريان در مقابل پرداخت هزينه، فايده هایی دريافت مي کنند که عبارتند از:
- فايده اصلي:
همان چيزي است که دليل اصلي مشتري را براي خريد شامل مي شود. براي مثال دليل
اصلي مشتريان براي خريد عينک ، ديد بهتر است و همين طور دليل اصلي براي خريد پالتوي
زمستانه گرم شدن و....
- فايده جانبي:
منظور ساير منافع و فوايدي است که به همراه خريد يک محصول نصيب مشتري مي شود.
براي مثال با خريد عينک مشتري منافع ديگري نظير نشکن بودن شيشه ، سبکي ، زيبايي و...
و با خريد پالتوي زمستانه ، منافع ديگري همچون راحتي ، شيک بودن و... را تعقيب مي کند.
يکي از مهمترين فايده هاي جانبي که امروزه براي مشتريان حائزاهميت است ، خدمات حمايتي
است که نصيب مشتري مي شود. منظور خدمات قبل ، حين و پس از فروش است.
به همين دليل شرکتها در فکر افزايش گارانتي و مدت زمان پشتيباني از محصولات
خود نزد مشتريان هستند.
-
ارتباطات:
در هر فرآيند ارتباطي ، دو طرف قرار دارند. در ارتباطات بازار يک طرف شرکتها
و طرف ديگر مشتريان هستند. شرکتها موقعي که بخواهند با مشتريان ارتباط برقرار کنند
اين فرآيند را با بهره گيري از ابزارهاي ترويج همچون تبليغات ، روابط عمومي ، پيشبرد
فروش ، فروش شخصي و بازاريابي مستقيم انجام مي دهند. البته خود محصول هم با بسته بندي
، رنگ و... در برقراري ارتباط از سوي شرکت با مشتري نقش دارد.
اما مشتريان امروزه خواهان جهت ديگر ارتباطات هستند؛ يعني زماني که خود تمايل
داشته باشند با شرکت تماس بگيرند و مشکلات و اعتراضات و پيشنهادشان را بيان کنند. به
همين دليل است که شرکتهاي موفق در برقراري اين ارتباط نيز سرمايه گذاري مي کنند، نظير
ايجاد واحد ارتباط با مشتريان ، اندازه گيري رضايت مشتريان ، برقراري سيستم تلفن رايگان
براي تماس مشتري و....
در دنياي پيچيده رقابتي از هر فرصتي براي برقراري ارتباط دوسويه بايد استفاده
کرد. اگر مي خواهيد با مشتريان تان رابطه بلندمدت داشته باشيد بايد به سراغ آنها برويد
و از آنها بخواهيد با شما تماس بگيرند و صداي آنها را بشنويد.
نشنيدن صداي مشتري هزينه هاي زيادي را به شرکت تحميل خواهد کرد، نظير از دست
دادن مشتريان ، پرورش مشتريان ناراضي و خرابکار و کاهش سهم بازار و....
- انتظارات مشتري:
مشتري قبل از خريد محصول انتظاراتي دارد که بر مبناي تصوير ذهني او شکل گرفته
و تصوير ذهني را تجربه قبلي مشتري از خريد، تجربه کساني که با مشتري نزديک هستند (همکاران
، بستگان ، دوستان و...) و تبليغات شرکت شکل مي دهند.
- مشتري راضي - ناراضي – خشنود
:: برچسبها:
موضوع ,
:فنون ,
برخورد ,
مناسب ,
با ,
مشتری ,
در ,
:: بازدید از این مطلب : 124
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0