بررسی رخ
دادهای هنری چند دهه اخیر ایران به روشنی نشان میدهد که تمایل اساسی بین آثار هنری
و جامعه بسیار اندک است. هنرمندانی که در این جامعه زندگی می کنند گوشه گیری خاصی
دارند و اثری که عرضه می کنند، نماینده قالبهای خاص رشته هنریشان است چنین هنری
نمی تواند در حیات اجتماعی و تحولات مربوط به آن نقش بارزی ایفا کند.
امروه هنر
باید واقعیت خود را به منصه ظهور برساند وبه دامان خاستگاه خویش که جامعه است
برگدد.هنرمند درحال حاضر مسیر خویش را نه در دالهای مردم بلکه در حصارتنگ سبکها
انتخاب کرده است، او فرسنگها با آنچه هست و باید
باشد فاصله دارد.