با توجه به اینکه بیشتر اقتصادهای پیشرفته جهان در چند دهه اخیر تغییر قابل توجهی داشته اند از اهمیت سرمایه مالی کاسته شده و بر سرمایه فکری افزوده شده است . این تغییر شکل زمانی عینی و ملموس شد که شرکتهای بزرگ مثل جنرال موتورز جای خودرا به شرکتهای کم حجم و مدرن مانند میکروسافت دادند، همچنین این تغییر و تحول اساسی در ساختار اقتصادی از روی آمار مربوط چند دهه اخیر کاملا ً قابل درک است :
+ شکل مربوطه
سرمایه انسانی،ساختاری و مشتری
سرمایه انسانی پایه و عنصر اساسی سرمایه فکری به حساب می آید این نوع سرمایه به توانایی و صلاحیت نیروی انسانی برای حل مسائل و مشکلات سازمان مربوط است ،سرمایه انسانی جزء جدا ناشدنی از کارکنان سازمان است و سازمان نمیتواند آن را به تملک خود درآورد سرمایه ساختاری به ساختار یک واحد تجاری برمیگردد که میتواند کارکنان را در عملکرد بهینه یاری کند و بدین ترتیب عملکرد سازمان بهینه میشودبه عبارتی سرمایه ساختاری عبارتست ازهرآنچه که در سازمان وجود دارد و از سرمایه انسانی در کارشان حمایت میکند. (علایم تجاری،ساختارسازمانی ، فرهنگ سازمانی و...) سرمایه مشتری به عنوان پل ارتباطی در فعالیتهای سرمایه فکری محسوب میشود و از ملزومات اساسی تبدیل سرمایه فکری به ارزش بازار به حساب می اید .(وفاداری مشتری ،رابطه خوب با مشتری ،رضایت مشتری ،حساسیت قیمتی و ... شاخصهای این نوع سرمایه هستند)