بیشتر کتابهایی که در زمینه تغییرات اقلیم وجود دارند بر جنبه علمی آن
تمرکز میکنند و معمولاً چنان درگیر پیچیدگیها و فجایع میشوند که فراموش
میکنند تغییرات اقلیمی نتیجه نظامهای اقتصادی و انرژی جوامع هستند و خود
اینها هم حاصل سیاستها و نظام قدرت هستند.
دنی شیورز در این کتاب کوچک از ذکر مسائل ترسناک فراتر میرود و به بیان
مفاهیم بزرگ و پیچیده در خصوص تغییرات اقلیمی، علم، اقتصاد، قدرت، سیاست و
تاریخ میپردازد. او این مسائل را با طنز، استعارههای جاندار، آمار و
ارقام فراوان و زبانی ساده و رسا تجزیه و تحلیل میکند. علاوه بر این، او
بدون رودرباستی حرف دل خودش را هم میزند و بدون شرمندگی عدالت را بر
مصلحت ترجیح میدهد. او همچنین با امیدواری راههای بسیاری را نشان میدهد
که از طریق آنها، میتوانیم زندگی را تقریباً برای همگان بهتر کنیم.
بسیاری از ایدههایی که دنی در این کتاب مطرح میکند، حداقل در سطح شهودی،
برای بیشتر کنشگران خواهان عدالت اقلیمی شناخته شدهاند: اینکه رشد
اقتصادی مبتنی بر تخریب جنگلها، زمین، رودخانهها و اکوسیستم برای مردم و
کره زمین فاجعهبار است؛ اینکه طمع شرکتها و قدرت شگفتآور آنها، موانع
اصلی اقدام در جهت توقف تغییرات اقلیمی هستند؛ و اینکه تعریف پیشرفت به
منزله مصرف بی رویه و تولید «وسایل» اشتباه است و مصرف بیشتر به معنای
شادی و زندگی خوب نیست.
ماهیگیران و کشاورزانی که با غولهای صنعت کشاورزی تجاری در افتادهاند؛ یا
مردم بومی که زمینهایشان توسط شرکتهای معدن غصب شده یا جنگلهایشان برای
تهیه الوار و کشت نخلهای روغنی تخریب شده، به خوبی میدانند که این سیستم
معیوب است و نیاز به اصلاح دارد.
اما کاری که دنی میخواهد انجام دهد – و امیدوارم که در این راه به خاطر
ما هم که شده موفق شود- این است که مصرف کنندگان مرفه در کشورهای پیشرفته
را متقاعد کند که، به قول معروف، تنها چیزی که از دست خواهیم داد زنجیرهای
ماست. او ما را به چالش فرامیخواند تا معنای زندگی را بدون تلویزیون 56
اینچی پلاسما و خودروی شخصی دوباره مجسم کنیم. با وجود این، او میداند که
مسأله نجات زمین فراتر از بازیافت و استفاده از دوچرخه است. در شعر «انتخاب
سبک زندگی» (در اواخر کتاب) او کسانی را که فکر میکنند استفاده از
کیسههای خرید پارچه ای و لامپهای کم مصرف مشکل را برطرف میکنند ریشخند
میکند. او میپرسد:
چه میشد اگر … معترضان نظام برده داری به جای جنگ با بردگی در خانه
میماندند و شکر کمتری در فنجان چای خود میریختند.
پیام عاجل این کتاب این نیست که مطابق دادههای علمی اوضاع از آنچه تصور
میکردیم خراب تر است (اگرچه اوضاع کاملاً ترسناک است)، بلکه پیام کتاب،
این استدلال مجاب کننده است که تنها راه برون رفت ما از بحرانی کنونی،
ایجاد جنبشی وسیع، متنوع و رادیکال برای عدالت اقلیمی، و متحد شدن جوامع
پیشرو در شمال و جنوب برای تغییر سیستم است.