حبس به عنوان کیفر در تاریخ تحولات حقوق
کیفری یعنی نیمۀ دوم قرن هجدهم همواره به عنوان یک واقعیت گریز ناپذیروجود
داشته است. هر چند که در طی ادوار مختلف تحولاتی در رویکرد به فلسفه مجازات
حبس پدید آمده است. ولی در سر بیستم علی الخصوص سالیان پس از جنگ جهانی
دوم از سک سو تحت تأثیر اقدامات جنبش دفاعی اجتماعی با تاکید بر رعایت و
احترام به حقوق بشر و سازمانهای بین المللی همچون میثاق بین المللی حقوق
مدنی و سیاسی (1966) و تحولات شگرفی در نوع نگاه مردم به مسائل انسانی پدید
آمد حق آزادی که پس از حق حیات اساسی ترین حق بشر محسوب می شود جایگاه خود
را بین شهروندان پیدا کرد. محور قرار گرفتن حقوق اساسی شهروندان بویژه
آزادی، سلب آزادی از افراد را به عنوان یک استثناء کاملاً محدود مطرح کرد و
گستردگی استفاده از حبس و بازداشت موقت را زیر سوال برد و سلب آزادی تنها
برای موارد مهم و خطرناک مجاز شمرده شد. از این حیث از لحاظ نظری مشروعیت
کاربرد حبس در شکل جاری آن دچار تردید شد و کمتر کسی می پذیرفت که از تمام
مجرمان باید سلب آزادی شود.
ازسویی
یک مطالعات سنجشی پدید آمد که به سوی کارنامه دستگاه عدالت کیفری می
پرداخت که یکی از محورهای عمده مطالعه چنین دیدگاهی بررسی انواع واکنش های
اجتماعی علیه بزه بود. این مطالعات و آمارها نشان دادند که حبس چه با فلسفه
ارعاب و بازدارندگی و چه با هدف اصلاح و درمان با شکست عملی مواجه شده
است. نه تنها ارتکاب جرم در جوامعی با نظام کیفری حبس محور کاهش نیافته
بود، بلکه آمار تکرار جرم توسط کسانی که سابقاً محکوم به حبس شده بودند رقم
بالایی بود. ضمن این شکست عملی انتقادهای بالای زندان، حرفه ای تر شدن
مجرمان زندانی شده، از هم پاشیدن خانواده های زندانیان و … تنها بخشی از
اشکالات زندان به شمار می رفت. این اشکالات گسترده در کنار شکست عملی
مجازات حبس و تردیدهایی که در مشروعیت نظری مجازات زندان پدید آمده بود همه
متفکران علوم کیفری را بر آن داشت که به دنبال جایگزین هایی برای مجازات
حبس باشند.
موج این تحولات
اخیراً به کشورها هم رسیده است، تدوین لایحه قانونی «مجازات های اجتماعی»
نشان می دهد که دستگاه قضایی درصدد برطرف کردن مشکل حبس محوری نظام کیفری
است. نتایج یک تحقیق صورت گرفته نشان می دهد که اکنون در قوانین کیفری
مابالغ بر هفتصد عنوان مجرمانه با مجازات حبس وجود دارد که 6/15 درصد از
این حبس ها سه تا شش ماه و 30 درصد آنها بیش از شش ماه تا 2 سال و بقیه بیش
از دو سال است.
با این همه،
چه در ایران چه در کشورهای دیگر، محور حرکت به سمت محدود کردن حبس است نه
حذف کامل آن از نظام عدالت کیفری، زیرا در برخی موارد اعمال مجازات حبس یا
اجرای بازداشت موقت امری گریز ناپذیر به نظر می رسد.
امروز
مجازات حبس در اغلب کشورهای جهان به مثابه مجازات اصلی با هدف اصلاح و
درمان و باز اجتماعی کردن، نسبت به بزهکاران اعمال می شود. اما هم اکنون
این مجازات اگر در موارد اندکی توانسته هدفهای اصلاحی و بازپذیری مجازات ها
را برآورده نماید، ولی در اغلب موارد موفق نبوده است و خودش جرم را بوده و
موجب تکرار جرم در سطح جامعه و خطرناک تر کردن مجرمان با درجه جرم زایی
بیشتر در جامعه شده است. به دنبال شکست جرم شناسی اصلاح و درمان و جرم زا
بودن زندان، هزینه های اقتصادی زیاد آن و تراکم جمعیت کیفری زندانیان و
غیره، زمینه هایی در جهت باز اندیشی مجازات حبس از سوی کشورهای مختلف و به
دنبال آنها، نهادهای بین المللی از قبیل سازمان ملل متحدی به عنوان مثال
مقررات توکیو) و شورای اروپا انجام شده است که در مورد حبس سعی شده است از
آن به عنوان آخرین حربه استفاده شود و نیز به تدریج جایگزین های آن توسعه
یافتند.
در اینجا به دلایل ناکارامدی عملی کیفر حبس می پردازیم:
از
دهه 1960 تاکنون عقاید سنگینی علیه مجازات حبس ابراز شده است و این امر
اساساًبه دلیل مشکلاتی از قبیل تورم جمعیت کیفری زندانها، بالا رفتن میزان
جرائم و بالا رفتن هزینه های عمومی بوده که منتهی به عدم مشروعیت مجازات
حبس و پیدا کردن جایگزین هایی برای آن شده است. به عبارت دیگر، مشروعیت
مجازت حبس با بحران هایی در عمل تئوری مواجه شده است.
دومین
دلیل ناکارامدی کیفر حبس (ناکارامدی عملی) شکست مجازات حبس در دستیابی به
اهداف می باشد یعنی اینکه مجازات ها از اهدافی برخوردار می باشند مثل ارعاب
و عبرت انگیزی و بازسازگاری مجرد مجرم در جامعه یعنی همان اصلاح و درمان
مجرم.
مخالفان کیفر حبس
معتقدند که این مجازان نتوانسته است اهداف فوق را برآورده کند: به 2 دلیل؛
الف: ناتوانی در پیشگیری از جرم. یکی از اهداف مجازاتها، ارعاب و
بازدارندگی می باشد. منظور از جنبه های پیشگیرانه و سودمندانه کیفر می باشد
به این معنا که آنچنان واهمه و ترس ای ایجاد کند که در وهله اول، نسبت به
خود محکوم . مرتکب است تا تمایل به ارتکاب مجرد بزه را در او از بین ببرد و
در وهله دوم، نسبت به عموم افراد جامعه که جزء بزهکاران بالقوه می باشند و
ممکن است به تقلید از بزهکار اصلی به دامن ارتکاب جرم روی آورند. تعبیر
جلوگیری از اندیشه ارتکاب مجدد جرم از سوی مرتکب را پیشگیری خاص و جلوگیری
از ارتکاب جرم به تقلید از بزهکار را پیشگیری عام می نامند.
اینکه
آیا کیفر حبس توانسته است این اهداف مجازاتها را برآورده کند یا خیر،
بدرستی معلوم نیست. به عبارت دیگر، با در نظر گرفتن این اهداف برای کیفر،
آیا می تواند معتقد بود که از ارتکاب جرائم و تکرار آن در سطح جامعه
جلوگیری به عمل آمده است؟ آمارها نشان می دهند که این کیفر در برآورده کردن
این هدف موفق نبوده است و باز می بینیم که نه تنها عموم افراد از ارتکاب
جرم دست نکشیده اند. بلکه همچنین بخشی از جمعیت کیفری زندان را
تکرارکنندگان جرم تشکیل می دهند و هر ساله بر این تعداد افزوده می شود.
برای مثال آمار تعداد زندانیان در سالیان 1370 الی 1381 از 91243 به 151062
نفر افزایش داشته و بیشترین رقم 166113 است که مربوط به سال 1380 است.
اینها بیانگر این است که مجازات زندان در کاهش آمار جرایم ، بازدارگوتی و
پیشگیری از جرم تأثیری ندارد.
بنابراین
زندان نه تنها نمی تواند امنیت قضایی را برقرار کند، بلکه بی اعتمادی و
بدبینی نسبت به دستگاه قضایی را نیز سبب خواهد شد. و علت عدم موفقیت نقش
بازدارندگی را برخی در این می دانند که «جرم ناشی از عواملی از قبیل فقر،
بیکاری، بیسوتدی، مهاجرت و … است که زندان در از بین بردن آنها هیچ نقشی و
تأثیری نخواهد داشت و تا وقتی علل و زمینه های ارتکاب جرم در جامعه وجود
داشته باشد زندان از ارتکاب جرم پیشگیری نخواهد کرد.
می
توان نتیجه گرفت که اگر چه نمی توان نقش عواملی همچون فقر و بیکاری و
مهاجرت …….. را در عدم پیشگیری مجازت حبس از ارتکاب جرم نادیده گرفت اما
علت اصلی این امر که بخش عمده ای از جمعیت زندانها را هنوز تکرارکنندگان
جرم تشکیل می دهند به نظر می رسد به لحاظ معایب و ایراداتی باشد که در کیفر
حبس و اجرای آن نهفته است. لذا وقتی کیفر حبس با توجه به داده های آماری
این هدف مجازاتها را برآورده نمی کند و اجرای آن مفید واقع نمی شود توسل به
سیاست جایگزینی و برنامه های آن امری ضروری است.
ب» شکست
برنامه های اصلاح و درمان. یکی از دیگر اهداف مجازاتها بازپذیری مجدد
اجتماعی بزهکاری و اصلاح و درمان آنهاست. اندیشه اصلاح و درمان و
بازسازگاری مجدد وی یکی از آموزه های فکری مکتب دفاع اجتماعی جدید می باشد
برناربولک معتقد است:« اصلاح مقصر با این هدف است که وی دوباره به راه خطا
بازنگردد».
اندیشه اصلاح و
درمان و بازپذیری در اسناد بین المللی منعکس شده است. به عنوان مثال می
توان به قواعد حداقل لازم الرعایه راجع به طرز رفتار اصلاحی با زندانیان
مصوب توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد اشاره کرد که در سال 1354 به امضای
دولت ایران رسیده و مجلس نیز آن را به تصویب رسانده است. مفاد همین قواعد و
مقررات بود که قبل از انقلاب و بعداً توسط دولت جمهوری اسلامی ایران با
تدوین آیین نامه هایی تحت عنوان آیین نامه اجرایی زندان در سال 1372 و سپس
اصلاحیه آن در سال 1385 به مرحله اجرا در آمد. همه این اقدامات و مقررات و
طرح های بین المللی و داخلی در جهت انسانی کردن مجازات حبس و اصلاح و درمان
مجرمین پیش بینی و ارائه شده بودند. اما به لحاظ اشکالات و ایرادات عدیده
ای که بر زندان و نحوۀ اجرای آن وارد می باشد جنبه های اصلاحی و بازپروری
کیفر حبس دچار تردید و شکست شده است به گونه ای که امروزه زندان علی رغم
تاکید بر جنبه های اصلاح و درمان و بازپروری آن، نه تنها نتوانسته در درمان
و اصلاح بزهکاران موفق باشد بلکه بر نرخ تکرار جرم ارتکابی توسط زندانیان
بعد از آزادی از زندان افزوده شده است. از جمله مواردی را که می توان در
تأیید عدم کارایی کیفر حبس در جلوگیری از ارتکاب جرم و اصلاح و درمان
مجرمین به آنها اشاره کرد، تحقیق بعمل آمده در استان اردبیل است. بدین صورت
که میزان تکرار جرم توسط کسانی که متحمل حبس کرده اند 82/33 درصد و در بین
کسانی که مجازات آنها معلق شده تنها 95/30 درصد است.
به
گزارش خبرگزاری ایسنا در اینترنت، قسمت فقه و حقوق در تاریخ 19/9/82 ،
رئیس سازمان زندانها در همایش سه روزه راهکارهای علمی و فعالیت های مراکز
مراقبت بعد از خروج از زندان اعلام کرد 40% زندانیان در دنیا پس از آزادی
مرتکب جرم شده اند و این رقم در ایران 30% بوده است. در توجیه این امر به
نظر می رسد که اصلاح و بازسازی در محیط بسته و تحت اجبار کارایی های لازم
را نداشته و زندان با هر کیفیتی باشد باز هم اثر اصلاحی آن نسبت به اصلاح و
بازسازگاری در اجتماع کمتر است.
عواملی
که تأثیر به سزایی در عدم موفقیت برنامه اصلاح ودرمان بزهکاران در زندان
دارد و یا زمینه های اصلاح و درمان را دشوارتر می کنند عبارتند از:
1-تراکم
جمعیت کیفری زندان و کمبود فضای مناسب برای نگهداری زندانیان. به علت کثرت
زندانیان برنامه های اصلاحی موفقیت آمیز نبوده بطوری که متهمان و محکومان
سابقه دار و محکومان به سابقه هم زیستی اجباری داشته و نهایتاً برای فعالیت
های بزهکارانه در آینده برنامه ریزی می کنند. بنابراین عامل تراکم جمعیت
از جمله عواملی است که زمینه باز پروری و اصلاح و درمان بزهکار را دشوار می
کند.
2-مشکلات و معضلات بهداشتی و شیوع انواع بیماری های عفونی نظیر ایدز
3-کمبود
مأمور مراقب و مدد کار. براساس استانداردهای بین المللی باید در قبال هر
نفر زندانی، یک مأمور مراقب باشد در حالی که در کشورهای ما برای هر 140 نفر
زندانی یک نفر مراقب وجود دارد. و نیز برای هر 90 نفر زندانی یک نفر مدد
کار باید در نظر گرفته شود در حالی که در زندان های کشور در قبال 1145 نفر
زندانی یک مدد کار وجود دارد. همین امر باعث شکست برنامه اصلاح و درمان می
شود.
4-پذیرفتن حبس به عنوان
مجازات اصلی جرائم در قوانین جزایی یکی از مشکلات اساسی کشور ایران در
داشتن زندان های شلوغ اصل پذیرفتن زندان به عنوان مجازات و آن هم برای همه
گونه جرائم و در هر همه شرایط و اوضاع و احوال در قوانین و مقررات مختلف به
عنوان مثال، قانون تعزیرات و بازدارنده مصوب 1375 از کتاب پنجم قانون
مجازات اسلامی است. در صورتی که در خیلی از موارد به نظر می رسد باید از آن
عمل ارتکابی، عنوان جرم را حذف کرد و یا اینکه از پذیرفتن کیفر حبس به
عنوان مجازات اصلی خودداری شود.
دومین دلیل ناکارآمدی کیفر حبس: جرم زا بودن محیط زندان
مخالفان
کیفر حبس معتقدند که زندان در عمل به یک جرم زا و مجرم پرور تبدیل شده است
دلایل ذکر شده در زیر بیانگر جرم زا بودن محیط زندان است. الف» زندان مکان
مناسبی است برای آماده کردن و انتقال متون ارتکاب بزه طی مدتی که زندانیان
در یک جا با هم در ارتباط می باشند. به عبارتی دیگر همان پدیده «خرده
فرهنگ زندان» یا «فرهنگ پذیری از زندان مدنظر است» با این توضیح که محکومی
که برای ارتکاب جرم کم اهمیتی به زندان رفته است ممکن است در اثر تماس با
بزهکاران حرفه ای داخل زندان به مجرم حرفه ای تبدیل گردد.
به
همین دلیل برخی معتقدند که زندان موجب ارتقای کیفیت جرائم می گردد. چرا که
هر چه تراکم زندانیان بیشتر باشد مقوله یادگیری شگردها و میله های بزهکاری
نیز بیشتر می شود. و از سوی دیگر زندانی با آزاد شدن از زندان موجب انتقال
فرهنگ و متون مجرمانه به عموم افراد جامعه و نزدیکان خود می شود. زیرا
همانطور که ذکر شد فرهنگ زندان در طول اقامت مجرم در زندان بر او اثر می
کند داخل در شخصیت فرد محکوم می شود و پس از آزادسازی وی، او موجب اثرگذاری
بر دیگران می شود. ب» در ثانی زندان مکان مناسبی برای ارتکاب خشونت و
ستیزه جویی می باشد با بین زندانیان نسبت به همدیگر یا به واسطه عمل
مأمورین زندان نسبت به زندانیان صورت می پذیرد.
ج: عدم کنترل دقیق بر ورود و خروج مواد مخدر به زندان
بنا
به گفته رئیس سازمان زندانها ازنیمه دوم سال 78 تا مهر 81 میزان 80
کیلوگرم هروئین در زندانهای کشور کشف گردید و آمارگیری نشان می دهد که تنها
در سال 80 بالغ بر 143 کیلوگرم مواد مخدر در زندانهای کشور کشف شد.
سومین دلیل ناکارامدی عملی حبس: تعارض با اصل شخصی بودن مجازات هاست.
اصل
این است که مجازاتها تنها بر شخص مجرم تحمل شود. ماده 7 قانون آئین دادرسی
کیفری مصوب 1378 بیانگر این اصل مهم است که مقرر می دارد:« مجازات باید بر
شخصی مباشر، شریک و معاون جرم اعمال گردد.
کیفر
حبس اگر چه بر شخص زندانی تحمیل می شود اما باید گفت که زندانی شدن مجرم
بی شک به شکل غیر مستقیم آثار زیان بار مالی، عاطفی، فرهنگی و فکری، روحی
را بر خانواده زندانی ببار می آورد. در نتیجه بر اصل شخصی بودن خدشه وارد
می شود.
و این آثار مجازت را
از حالت شخصی بودن خارج می کند. نمونه ای از این مشکلات که می توان اشاره
کرد: نگرانی و احساس ناامنی میان سایر اعضای خانواده، نداشتن منبع مالی و
درآمد، ترک تحصیل فرزندان، سرخوردگی در جامعه و بین دوستان حتی طرد شدن
ازجمع فامیل و دوست و آشنا و… . در برخی موارد از زندان به عنوان «داروی
بدتر از درد» تعبیر می شود. یکی از محققان بنام علی رستمی می گوید :« تأثیر
مهمی که زندانی شدن فرد بر او وارد می کند در زمینه خانوادگی است.
وقتی
فردی به خاطر هر جرمی محکوم به حبس می شود بخصوص افرادی که دارای همسر و
فرزند هستند بخاطر موردی آنها دچار مشکلات روحی و روانی در زندان خواهند شد
و از سویی خانواده او هر بر اثر بی سرپرستی در جامعه ممکن است به انحراف و
فساد کشیده شوند. در زمینه اقتصادی هم بیشترین فشار و سختی بر خانواده فرد
محبوس شده وارد می شود. خانواده که باید کانونی امن و ایمن برای فرزندان
باشد از هم پاشیده می شود و حال چه سرنوشتی در انتظار چنین فرزندانی است …
؟؟؟
چهارمین دلیل برنامه کارآمدی عملی حبس: هزینه های اقتصادی خود زندان می باشد.
اجرای
کیفر حبس دارای اثرات زیان بار اقتصادی می باشد و زندانی کردن دو اثر
اقتصادی را به دنبال دارد: اولاً :اثر مستقیم ضرورت ساختن زندان های جدید
با توجه به تراکم جمعیت، هزینه های نگهداری زندان های قدیمی از قبیل تعمیر و
خورد و خوراک و پوشاک زندانیان، هزینه های بهداشت و درمان مجرمان، دستمزد
مأمورین زندان، مددکاران اجتماعی… این قبیل هزینه ها بر دولت تحمیل می شود.
برای مثال سرانه واقعی نگهداری هر زندانی در روز حدود 000/10 ریال در سال
1378 بوده است به نقل از روزنامه ایران منعکس شده از سوی معاون سازمان
زندان ها و اقدامات تأمینی. این رقم در سال 82 به 000/40 ریال رسیده است که
سالانه مبلغ هنگفتی را بر جامعه تحمیل می کند.
ثانیاً
: اثر غیر مستقیم: با زندانی شدن تعداد زیادی از افراد، جامعه، دچار رکود
اقتصادی می شود به عبارتی زندان نه تنها باعث بیکار شدن عضو فعال جامعه می
شود بلکه باعث می شود که فرد موقعیت شغلی گذشته خود را بنا به دلایلی از
دست بدهد در نتیجه همین عامل باعث می شود که فرد آزاد شده مجدداً دست به
ارتکاب جرم بزند.
:: برچسبها:
پایان ,
نامه ,
تعدیل ,
کیفر ,
کبس ,
در ,
حقوق ,
کیفری ,
ایران ,
رشته ,
حقوق ,
جزا ,
و ,
جرم ,
شناسی ,
:: بازدید از این مطلب : 114
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0