عنوان
تحقیق: بررسی
وضعیت اجتماعی و اقتصادی زنان سرپرست خانوار
اصطلاح توسعه بصورت فراگير پس از جنگ جهاني دوم
مطرح شده است.
واژه توسعه به معناي پيشرفت و به معناي خروج از
لفاف است
خروج از لفاف يعني خروج از جوامع سنتي به جوامع
صنعتي
نكات مهم در توسعه عبارتند از :
1 ) مقوله ارزشي 2) چند جانبه و چند بعدي است
3) ارتباط نزديكي با بهبود دارد
اهداف توسعه:
1* مايك تودارو : توسعه چند بعدي است و آنرا
مستلزم تغييرات اساسي در ساخت اجتماعي طرز تلقي مردم ، نهادهاي مالي ، كاهش
نابرابري و ريشه كن كردن فقر مطلق مي داند .
2* برن اشتاين : تلاش براي ايجاد توسعه با بار
ارزشي همراه است اشتياق براي غلبه بر سوء تغذيه فقر و بيماري كه از شايعترين و
مهمترين دردهاي بشري هستند از جمله اهداف توسعه به شمار مي آيد.
3* دادلي سيرز : توسعه جرياني چند بعدي تجليل
سازمان و جهت گيري متفاوت كل نظام اقتصادي ، اجتماعي عادت و عقايد مردم مي داند.
4* پيتر دونالدسن : توسعه تغييرات اساسي در
ساخت اجتماعي گزينش ها و نهاده ها براي تحقق كامل هدفهاي جامعه مي داند و ادامه
توسعه با آگاهي همگاني مردم از تغييرات و مشاركت صورت مي گيرد.
5* ميسرا : محقق هندي بر ابعاد فرهنگي تاكيد
دارد
6* گونار ميردال : توسعه يعني فرآيند دور شدن
از توسعه نيافتگي يعني رهايي از چنگال فقر با برنامه ريزي بهتر به منظور توسعه
7* بروگلفيد : توسعه يعني پيشرفت به سوي اهداف
رفاهي ، توسعه بايد نابرابري را كاهش داد.
انواع توسعه:
1* توسعه اجتماعي : اشكال متفاوت كنش متقابلي
است كه در يك جامعه خاص همراه با توسعه تمدن رخ مي دهد و حوزه وسيعتري را در بر مي
گيرد
2* توسعه فرهنگي : داراي بار ارزشي بيشتري است
و تاكيد بيشتري بر نيازهاي غير مادي افراد جامعه دارد و در حوزه هاي ادراكي ،
شناختي ، ارزشي و گرايشي انسانها و رفتار و كنش آنهاست تا حاصل فرآيند توسعه
فرهنگي كنار گذاشتن خرده فرهنگهاي نامناسب توسعه اي است
3* توسعه سياسي : پس از جنگ جهاني دوم در اديان
توسعه طرح شده است تا كيد بر كارايي حكومتها و جايگزيني الگوهاي رفتاري نوين به
الگوهاي رفتاري سنتي توجه دارد مثلاً مشاركت مردم در حكومت
دولت پيشرفت داشته باشد ، گسترش جامعه مدني در
جامعه صورت مي گيرد.
4* توسعه انساني : توسعه انساني به 3 شاخص
كليدي : طول عمر – سطح دانش – سطح معاش آبرومند بستگي دارد
تفاوت بين مفهوم رشد و توسعه : رشد جنبه كمي
دارد ( رشد : بزرگ شدن ) توسعه جنبه كيفي دارد.
رشد اقتصادي: عبارت است از افزايش توليد خالص
ملي يك كشور در يك دوره زماني معين
توليد ناخالص ملي = درآمد ملي
توسعه اقتصادي: به معناي خروج از لفاف به معناي
بهبود
پرفسور بلاك مي گويد : توسعه اقتصادي عبارت است
از : دستيابي به تعدادي از هدفها ، نمايان مطلوب و نوسازي از قبيل افزايش بازدهي
توليد ، ايجاد نابرابري هاي اجتماعي و اقتصادي – كسب
معارف و فهم مهارتهاي جديد ، بهبود در رفع نهادها و يا بطور منطقي دستيابي به يك
سيستم موزون و هماهنگ از سياستهاي مختلف كه بتواند انبوه شرايط نا مطلوب يك نظام
اجتماعي را برطرف سازد.
تعريف ديگر توسعه اقتصادي: عبارت است از :
افزايش مداوم ظرفيت توليد يك جامعه كه بر اساس تكنولوژي درون زايش رونده پي ريزي
شده است.
(( افزايش درآمد ملي واقعي جامعه در طول مدت
زمان طولاني ))
معيارهاي اندازه گيري توسعه : 1 *كيفي 2* كمي
معيارهاي اصلي:
1* توليد ناخالص ملي داراي معايب زير است:
الف) اثر رشد جمعيت را ناديده مي گيرد
ب ) اثر رشد قيمتها در نظر گرفته نمي شود
ج ) نحوه روش توزيع درآمد مورد توجه واقع نمي
شود
د ) درآمد يا توليد ناخالص ملي هزينه هاي جانبي
را كه جامعه براي توسعه اقتصادي متحمل مي شود مثل : آلودگي آب و هوا – صنعتي
شدن در نظر مي گيرد.
و) استفاده از اين روش مسلتزم وجود آمار و
اطلاعات صحيح به هنگام و آگاهي از روشهاي محاسباتي دقيق و دارا بودن توان محاسباتي
است به همين خاطر مي توان گفت كه اين معيار نمي تواند معيار خوبي باشد هر چند
متداول است
2* توليد واقعي سرانه ( درآمد ) : اين معيار با
توجه به اينكه دو ايراد اول وارد به معيار قبلي را ندارد از اين رو نسبت به آن
معيار ، معيار مناسب تري است .
( درآمد ملي يا به قيمتهاي واقعي يا به قيمتهاي
جانبي ( اسمي ) است .)
ويژگي هاي مهم توسعه اقتصادي :
1)تدريجي بودن 2) خودگرداني و استمرا 3) خود
اتكايي 4)خود كفايي
توسعه نيافتگي:
فورتادو :سرمايه ناچيز كشورهايي كه منجر به
فناوري و تكنولوژي نمي شود را توسعه نيافتگي مي داند
عوامل توسعه نيافتگي : جهل و بي سوادي موجب عدم
توسعه مي شود - عدم اشتغال – نبود سرمايه كافي – نبود
نيروي انساني ماهر و متخصص - عدم استفاده از بهينه منابع طبيعي – كمبود
منابع –
دوگانگي اقتصادي – فرار مغزها – عدم برنامه ريزي صحيح – ضعف
مديريت –
هيئت حاكمه –
نوع حكومت
خصوصيات كشورهاي جهان سوم : جمعيت زياد(عدم
برنامه ريزي صحيح در ارتباط با جمعيت ) – عدم تناسب امكانات اقتصادي با
جمعيت - دوگانگي اقتصادي و فرهنگي – بي سوادي و بي توجهي به ارزش – بيكاري – فقر – بهداشت
ضعيف –
تورم –
ضعف مديريت –
نبود نيروي انساني ماهر – كمبود سرمايه – درآمد ناچيز – طول عمر
پائين –
تغذيه نامناسب – ضعف جسماني
جريان تاريخي فرايند توسعه:
دو ديدگاه در ارتباط با علت توسعه يافتگي
كشورها :
ديدگاه اول: در اين ديدگاه نظريه پردازان 3
مرحله را مشخص مي كنند كه اين مرحله در پيشرفت اجتماعي – اقتصادي
كشورهاي توسعه يافته صنعتي و همچنين در پيدايش و گسترش توسعه نيافتگي كشورهاي فقير
و عقب مانده نقش اساسي ايفا كرده اند از نظر اين علما از آغاز قرن شانزدهم تحولات
تازه اي در زندگي انسانها ايجاد شد در اين عصر تاريخي برخي جوامع به زوال كشانده
شده و برخي ديگر نيز در مسير توسعه و پيشرفت گام برداشته
چرا اين
دوگانگي در اقتصاد جهاني در نظام اجتماعي كشورها صورت گرفت ؟
1. وجود ارگانيكي = وقتي كه صنعت پيشرفت مي كند
و در جوامع ديگر تاثير مي گذار
2. مكانيكي
آندره فرانك : عادت توسعه نيافتگي كشورهاي
توسعه نيافته خود كشورهاي توسعه يافتگي هستند
چرا
دوگانگي اقتصادي در نظام اجتماعي وجود دارد؟
به نظر اين گروه علماي توسعه نيافته دليل اين
امر به وجود ارتباط ارگانيكي بين كشورهاي مختلف جهان بر مي گردد از اين رو وقتي در
يكي از كشورهاي جهان تحولي رخ مي دهد آثار آن فقط در خود آن كشور منتشر نمي شود
بلكه بدليل وجود ارتباط بين كشورهاي جهان ساير كشورها نيز از اين تحول متاثر مي
شود
3 مرحله براي پيشرفت كشور توسعه يافته : براساس
اين ديدگاه فرآيند تاريخي توسعه اقتصادي در 3 مرحله انجام گرفته است كه به واسطه
آن تغييرات بنيادي در سطح جهان رخ داده و منجر به پيدايش 2 گروه كشورهاي توسعه
يافته و توسعه نيافته گشته است .
1) تجمع يا تراكم سرمايه 2) صدور كالا 3)صدور
سرمايه
1* تجمع يا تراكم سرمايه : مرحله تجمع يا تراكم
اوليه سرمايه از قرن 16 شروع شد و تا اواخر قرن 18 خاتمه يافته در اين مرحله
نخستين كشورهاي استعمارگر دنيا ( هلند ، پرتغال ، اسپانيا ) با استفاده از ناوگان
دريايي نيرومند و ممالك شرقي نظير هند و سرزمين هاي كشف شده امريكاي لاتين را تحت
سلطه خويش درآورده و با غارت ثروت اين ممالك موقعيت مالي خويش را تحكيم بخشيدن
البته بعدها كشورهايي نظير انگلستان و فرانسه نيز به كشورهاي استعمارگر پيوستن و
حتي توانستن از رقباي قبلي خود در اين زمينه پيشي بگيرند بدين ترتيب كشورهاي
استعمارگر اروپايي شرايط مالي مناسبي را براي خود فراهم نمودن و از طرفي بر فقر و
بدبختي كشورهاي زير سلطه افزودن تجمع سرمايه اوليه در انگلستان شرايط لازم را براي
انقلاب صنعتي در سال 1760 فراهم آورد و سبب ببار آوردن محصولات كارخانه اي در غرب
گشت و زمينه را براي ورود به مرحله دوم مهيا نمود .
2* صدور كالا : در اين مرحله توليدات محصولات
با توجه به استفاده از ماشين افزايش يافت و توليد به شكل انبوه صورت گرفت از آنجا
كه اين توليدات بيش از تقاضاي موجود در بازارهاي داخلي غرب بود استمرار گردش چرخه
هاي كارخانه هاي ممالك اروپاي غربي در گرو پيدايش بازارهاي جديد ، از اين رو توجه
كشورهاي اروپاي غربي به بازار ممالك مستعمره و نيمه مستعمره معطوف گشت مرحله صدور
كالا زمينه توسعه و پيشرفت هر چه بيشتر ممالك غربي و عقب افتادن هر چه بيشتر
كشورهاي توسعه نيافته كنوني در اثر از بين رفتن صنايع بومي آنها و ضعف اقتصاد آنها
را فراهم آوريد اين روند تا قبل از جنگ جهاني اول (1914) ادامه يافت .
3* صدور سرمايه : در اين مرحله بدليل بالا بودن
تراكم كالاهاي سرمايه اي در كشورهاي اروپايي و كاهش صنايع فروش كالاهاي سرمايه اي
به كشورهاي زير سلطه شروع شد انحصارگران و صاحبان سرمايه يا مي كوشيدن تا با
سرمايه گذاري در بخش هاي تازه به نوآوري دست بزنند و يا سعي مي كردند كه به منظور
جلوگيري از كاهش قيمتها به صدور سرمايه مبادرت كنند البته صدور سرمايه توسط
انحصارگران تنها بدليل جلوگيري از كاهش قيمت توليدات ننموده است بلكه علاوه بر آن
عوامل ديگري نيز در پيدايش اين مرحله در روند توسعه ممالك جهان دخيل بوده است
مهمترين اين عوامل عبارتند از :
1) فرار از مالياتهاي جاري در كشورهاي صنعتي
2) دستيابي سريعتر به منابع توليد و نيروي كار
ارزان تر و بازارهاي مصرفي به منظور كاهش هزينه هاي حمل و نقل و همچنين كاهش هزينه
هاي توليد
3) كسب مازاد اقتصادي بيشتر
مرحله صدور سرمايه در واقع تكميل كننده مرحله
صدور كالا است زيرا اين سرمايه گذاري ها براي كشورهاي در حال توسعه منافع چندان به
همراه نداشت و تنها زمينه دستيابي به سود بيشتر را براي كشورهاي صاحب سرمايه فراهم
مي آورد در نتيجه وابسته كشورهاي توسعه نيافته به كشورهاي توسعه يافته بيشتر شد در
اين مرحله صدور سرمايه در بسياري از موارد جنبه هاي سياسي داشته است و به عنوان
حربه اي براي حفظ سلطه اقتصادي و سياسي بكار رفته مي شود .
ديدگاه دوم : گروه ديگري از نظريه پردازان مبدا
شروع و ريشه اصلي پديده توسعه يافتگي در جوامع توسعه يافته را انقلاب صنعتي مي
دانند انقلاب صنعتي در سال 1760 در انگلستان به وقوع پيوست و سپس در سراسر اروپا
گسترش يافت
انقلاب صنعتي 2 ويژگي مهم دارد :
1) تغيير جوامع از كشاورزي به صنعتي
2) ايجاد انقلاب بر پايه علم ژنتيك و دوام آن
نيز بر اساس همين عامل مي باشد
عوامل مختلف در ايجاد انقلاب صنعتي :
1* انقلاب كشاورزي : تغيير در شيوه توليد
كشاورزي در ابتداي قرن 18 در انگلستان و افزايش توليدات كشاورزي در اثر به كار
گرفتن تكنيكهاي جديد كشاورزي انگلستان را به عنوان يكي از قطبهاي كشاورزي در اروپا
مطرح نمود تا آنجا كه حدود 50% متوسط مازاد توليدات كشاورزي داشت بعنوان انبار غله
معروف گرديد و زمينه را براي كاهش قحطي فراهم نمود.
2* پيشرفتهاي علمي ، فرهنگي و اجتماعي : اين
پيشرفتها مربوط به بعد از قرن وسطي است قرون وسطي كه به قرن 4 تا 13 اطلاق مي شود
آنرا عصر تاريكي و ركود نيز نام نهاده اند بعد از قرون وسطي تا قرن 16 را عصر
رنسانس مي گويند زيرا اروپا در تمام زمينه هاي علمي ، ادبي و فرهنگي دچار تحول
عظيمي شد .
3* عوامل فني : عامل مهم ديگري در شكل گيري
انقلاب صنعتي در اروپاي قرن 18 است در آن زمان ماشين هاي فراواني توسط مخترعين
ساخته شد و بيشتر اين ماشين هادر مراحل اوليه انقلاب صنعتي بكار گرفته شده اند
مهمترين اين اختراعات ماشين بخار مي باشد كه توسط ساواري و نيوكامن ساخته شد ( در
سال 1700 )
نكته : بسياري
از اين مخترعين كه به اختراعات اين ماشينهاي پرداخته اند از جمله ساواري و نيوكامن
بي سواد بودن ولي براي ادامه حيات انقلاب صنعتي از علم و دانش استفاده زيادي انجام
گرفت براي مثال همان ماشين بخار ساواري و نيوكامن در طي سال 80 در فواصل زماني
مختلف توسط افرادي چون مهندس اسميتون ، وات و بولتون تكميل گرديد يعني علم براي
ادامه حيات از ارزش بالايي برخوردار بوده است .
روشهاي دستيابي به توسعه
:: برچسبها:
عنوان تحقیق: توسعه اقتصادی و انواع آن بررسی وضعیت اجتماعی و اقتصادی زنان سرپرست خانوار ,
:: بازدید از این مطلب : 36
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0