مقدمه
شاهنامه اثر جاودانی حماسه سرای بزرگ ایران حکیم ابولقاسم فردوسی است.
فردوسی در سال سیصد و بیست و نه یا سیصد و سی هجری قمری در روستایی از
روستاهای توس به نام باژ به دنیا آمد و در همانجا به سال چهارصد و شانزده
چشم از جهان فرو بست.
درباره چگونگی آغاز و انجام کار شاهنامه آگاهی اندکی در دست است اما این
اندازه می دانیم که در حدود سال سیصد و هفتاد به سن چهل یا چهل و یک سالگی
به تشویق یکی از دوستان خود برآن شد که کار ناتمام دقیقی، ساعر معروف دوره ساسانیان را به پایان رساند و داستانهای کهن پارسی را به نظم درآورد.
شاهنامه شرح احوال، پیروزیها، شکستها، ناکامیها و دلاوریهای ایرانیان از
کهنترین دوران (نخستین پادشاه جهان کیومرث) تا سرنگونی دولت ساسانی به
دست تازیان است (در سده هفتم میلادی).
کشمکشهای خارجی ایرانیان با هندیان در شرق، تورانیان در شرق و شمال شرقی، رومیان در غرب و شمال غربی و تازیان در جنوب غربی است.
علاوه بر سیر خطی تاریخی ماجرا، در شاهنامه داستانهای مستقل پراکندهای
نیز وجود دارند که مستقیماً به سیر تاریخی مربوط نمیشوند. از آن جمله:
داستان زال و رودابه، رستم و سهراب، بیژن و منیژه، بیژن و گرازان(که بخشی
از داستان بلند بیژن و منیژه است)، کرم هفتواد و جز اینها بعضی از این
داستانها به طور خاص چون رستم و اسفندیار و یا رستم و سهراب از شاهکارهای
مسلم ادبیات جهان به شمار میآیند.
اید دانست که بنمایههای داستانهای شاهنامه
ساختهٔ فردوسی نیست و این داستانها از دیرباز در میان ایرانیان رواج
داشتهاند. مثلاً در کتب پهلوی مانند بندهشن، ایاتکار زریران (که مشابهتهای
بسیار با گشتاسبنامه دقیقی دارد) و دینکرد تلمیحات و اشارات بسیاری به
قهرمانان و پهلوانان شاهنامه وجود دارد. همچنین در اوستا خصوصا در نسک
یشتها اشارات فراوانی به بسیاری از شخصیتهای شاهنامه (پیشدادیان و
کیانیان) شدهاست.
این قضیه در تمام آثار حماسی بزرگ به چشم میخورد به این معنا که در
آغاز (و شاید برای مدتی مدید) داستانهای حماسی در میان مردم دهان به دهان و
از نسلی به نسلی سینه به سینه میگردد تا آنکه شاعر توانا و با ذوق و
قریحهای پدیدار شده و اثری بزرگ از روی آنها میآفریند.
مأخذ اصلی فردوسی در بهنظم کشیدن داستان ها،
شاهنامهٔ منثور ابومنصوری بود که چندی پیش از آن توسط یکی از سپهداران
ایراندوست خراسان از روی آثار و روایات موجود گردآوری شده بود. فردوسی در
شاهنامه از پنج راوی شفاهی نیز به نامهای آزادسرو، شادان برزین، ماخ پیر
خراسانی، بهرام و شاهوی یاد کرده که او را در بازگوکردن داستانها یاری
رساندهاند اما ذبیحالله صفا استدلال کردهاست که به احتمال فراوان راویان
یادشده مربوط به روزگاران پیشین بوداند و فردوسی به جهت احترام از آنان
سخن به زبان آورده و هیچکدام معاصر با حکیم طوس نبودهاند.
نیز شایان ذکر است که کتاب
بسیار عظیمی در اواخر روزگار ساسانی به نام خوتای نامگ (خداینامه) تالیف
شده بود که به یک معنا کتاب تاریخ رسمی شاهنشاهی به شمار میآمد. روزبه پسر
دادوویه با کنیهٔ عربی «عبدالله بن مقفع» یا همان ابن مقفع مترجم کلیله و
دمنه آن را به عربی ترجمه کرد. این کتاب یکی از مآخذ تقریباً همهٔ
تاریخنگاران سدههای آغازین اسلامی به شمار میآمد. از خوتای نامگ در
شاهنامه با نام نامهٔ خسروان یاد شدهاست. «خوتای» برابر پهلوی «خدای» است
که به معنی پادشاه به کار میرفتهاست. معنی مشابهی برای خدا هنوز هم در
نامهایی چون «کدخدا» دیده میشود.
این نکته دارای اهمیّت است که داستانهای شاهنامه در آن دوران نه به
عنوان اسطوره بلکه به عنوان واقعیّتی تاریخی تلقی میشدند. یعنی فردوسی
تاریخ ایرانیان و حماسههای ملی آنان را به نظم کشید نه اسطورههای آنان
را.
فرمت کتاب : PDf
تعداد صفحات : ۲۳۱۶
:: برچسبها:
شاهنامه ,
:: بازدید از این مطلب : 65
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0