مقدمه :
امروزه
برحقوقدانان وپژوهندگان علم حقوق پوشيده نيست كه تئوري بدون عمل وعمل بدون
تئوري در اين زمينه محكوم به فنا است . و اين مهم از جمله مشكلات اساسي
دانشجويان علم حقوق و ساير علومي كه از جهاتي با اين رشته مشابهت دارد مي
باشد . كاربردي نبودن دروس در مقاطع مختلف تحصيلي از يكطرف و سبك و شيوه
تدريس و آموزش در دانشگاهها از طرف ديگر در عمل باعث مي شود كه دانشجويان
علم حقوق از كارائي كمتري برخورداري باشند .
بعضاً ياد آن ضرب المثل عاميانه مي افتم كه اشعار مي دارد :
علم
بالاتر است يا تجربه ؟ كه در پاسخ مي توان اظهار داشت كه اگر تجربه علم
نيست پس علم چيست ؟ و اگر انسانهاي با تجربه عالم نيستند ، پس عالم كيست ؟
بديهي است كه علم و تجربه مكمل يكديگرند و به رغم عده اي «التجربه فوق
العلم » .
مجموعه حاضر نيز
اثري است حاوي مطالب تئوري كه در بوته عمل رشد كرده و بصورت گزارشات كيفري و
حقوقي تنظيم و با اظهار نظر شخصي تدوين گرديده است.
جناب آقاي عباس زكيخاني
شعبه سوم دادگاه عمومي كرج
تاريخ جلسه :24/11/79 شماره پرونده : 77/3/2168
نام طرفين دادرسي :
خواهان : حسن فرجي
خوانده :1. محمد جوانمردي 2. نصراله لاله
موضوع : ابطال سند
1ـ
آقاي حسن فرجي دادخواستي عليه آقاي محمدجوانمردي بر دادگستري كرج بدين
مضمون ارائه مي كند كه اينجانب در مورخ 24/10/73 شمسي 5/1 دانگ متاع از
پلاك ثبتي 423/163 از خوانده رديف اول خريداري نموده ام و قسمت اعظم ثمن
معامله را پرداخت نموده ام متاسفانه به دليل وجود روابط دوستانه و صميمانه و
مشكلات اداري تاكنون مبادرت به اخذ سند رسمي نقل و انتقال ننموده ام و
اخيراً متوجه گرديدم كه خوانده رديف دوم از همين موضوع سوء استفاده نموده و
پلاك مرقوم را در مورخ 3/5/79 كل مبيع و از جمله 5/1 دانگ حصه ملكي بنده
را به خوانده رديف دوم واگذار نموده است و ايشان نيز با تقديم دادخواست
الزام به تنظيم سند رسمي انتقال مي نمايد و با اخذ حكم و طي مراحل قانوني
سند مالكيت اخذ نموده است اينك با تقديم دادخواست و ارائه تصويري از
دادنامه قطعيت يافته دائر بر كلاهبرداري بر فروش پلاك مرقوم ازناحيه خوانده
رديف يك بدون مجوز قانوني تقاضاي ابطال سندمالكيت صادره به نام خوانده
رديف دوم و پرداخت خسارات قانوني را دارم .
2ـ
حسب استعلام دفتر كل از شعبه محترم بدوي دائر بر وجود سابقه رسيدگي در آن
شعبه در خصوص تنظيم سند رسمي فيما بين خواندگان رديف 1 و 2 پرونده توسط
معاونت دادگستري به شعبه بدوي ارجاع و پس از ملاحظه رئيس شعبه دستور تعيين
وقت رسيدگي و ابلاغ به طرفين جهت رسيدگي داده مي شود و طرفين با حضور در
دادگاه به دفاعيات مي پردازند .
3ـ
خواهان خواسته خود را مشروحاً تبيين مي نمايد و صدور حكم را درخواست مي
نمايد خوانده رديف اول مدعي مي گردد كه از خواهان اجازة فروش داشته است و
در اين خصوص شهودي حاضر به ارائه شهادت براي اثبات صدق ادعاي ايشان مي
باشند و تقاضاي احضار آنها را مي نمايد و خوانده رديف دوم نيز اعلام مي
دارد با حكم دادگاه بدوي مالكيت ايشان بر پلاك مرقوم محرز و مسلم است و
تباني خواهان و خوانه براي بردن مال وي مي باشد .
4ـ
با اظهارات طرفين و اسقاط حق استماع تصميم دادگاه دستور ارسال پرونده بدوي
ولف آن به پرونده مي نحن فيه ( پرونده قطعيت يافته دائر بر الزام به تنظيم
نيز رسمي فيما بين خواندگان رديف 1 و 2 ) و نيز ارسال پرونده ارسال پرونده
كيفري را از شعبه 102 دادگاه جزايي مي نمايد و بدين مضمون انشاء مي نمايد
كه پس از رفع نياز اعاده مي گردد و پرونده نيز مقيد به وقت احتياطي باشد .
5ـ
نظر به دستور دادگاه دفتر شعبه بدواً وقت احتياطي تعيين و نيز دستور ارسال
پرونده هاي مورد نظر را تنظيم و به امضاء رئيس شعبه مي رسد با ارسال
پرونده ها و بهره برداري از آنها مشخص مي گردد كه در پرونده هاي ياد شده
اولاً حكم قطعي دائر بر الزام به تنظيم سند رسمي 6 دانگ پلاك مرقوم صادر
شده است و ثانياً حسب پرونده كيفري خوانده رديف 1 به حكم قطعي به تحمل كيفر
حبس محكوم شده است.
كه با
وجود احكام يادشده دادگاه با تعيين وقت رسيدگي مجدد به دعوت طرفين مي نمايد
و در جلسه نهايي و اعلام ختم جلسه رسيدگي و رد درخواست خوانده رديف 1
مبادرت به انشاء راي مي نمايد :
راي دادگاه :
در
خصوص دادخواست خواهان آقاي حسن فرجي عليه خواندگان رديف 1 و 2 دائر بر
ابطال سند 5/1 دانگ پلاك ثبتي 423 فرعي از 163 واقع در سرحد آباد كرج نظر
به اظهارات خواهان و رويت پرونده هاي استنادي مشاراليه بالاخص پرونده كيفري
استنادي و دادنامه قطعيت يافته دائر بر فروش مال غير از ناحيه خوانده رديف
1 و دفاعيات بلاوجه خواندگان رديف 1 و 2 دادگاه خواسته خواهان را مقرون به
جهت تشخيص و حكم به ابطال 5/1 دانگ سند پلاك مرقوم را صادر مي نمايد راي
صادره حضوري بوده و ظرف 20 روز پس از تاريخ ابلاغ قابل تجديد نظر خواهي در
محاكم تجديد نظر مي باشد .
نظريه :
1ـ
خواهان دادخواستي تحت عنوان ابطال سند مالكيت تقديم دادگاه مي دارد و
خواسته خود آنها مقيد به آن مي نمايد در صورتي كه حسب ماده 515 قانون آئين
دادرسي مدني و نيز ازباب قاعده لا ضرر و تبيب مي توانست خواسته خود را عام
تر و گسترده تر نمايد و علاوه بر آن مطالبه خسارت دادرسي را نيز نمايد كه
نسبت به اين امر كوتاهي نموده است .
2ـ
به نظر مي آيد وفق ماده 8 قانون آئين دادرسي نحوه طرح دعوي قابل ايراد و
تأمل است و قاضي محترم بدوي نيز لازم مي آيد نسبت به اين امر توجه نمايد
بدين مضمون كه هيچ مقام اداري يا رسمي حق تغيير راي دادگاه را ندارد مگر
همان دادگاه و با توجه به طرف قانوني آن كه در مانحن فيه طريقه صحيح طرح
دعوي در قالب اعتراض ثالث بر دادنامة بدوي مي باشد يعني بايد خواهان صريحاً
بردادنامه بدوي اشاره و متعرض آن مي گرديد نه اينكه تنها به عنوان مستند
دعوي به آن اشاره نمايد كه اين گونه تصميم گيري بر خلاف مقررات قانوني مي
باشد و اصالت احكام لامتزلزل مي نمايد .
:: برچسبها:
گزارشات ،كيفري ،و،حقوقي ,
:: بازدید از این مطلب : 55
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0